جدول جو
جدول جو

معنی راستی ورزیدن - جستجوی لغت در جدول جو

راستی ورزیدن
(تَ نَ / نِ گُتَ)
راستی و درستکاری بخرج دادن. استقامت و راستی نشان دادن:
دانش آموز و سر از گرد جهالت بفشان
راستی ورز و بکن طاعت و حیلت مطراز.
ناصرخسرو.
مکن گر راستی ورزید خواهی
چو هدهد سر به پیش شه نگونسار.
ناصرخسرو.
راستی ورز و رستگاری بین
یارشو خلق را و یاری بین.
اوحدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ تُ پِاُ دَ)
دوستی کردن. دوستی نمودن. محبت ورزیدن. مهربانی کردن. (یادداشت مؤلف) :
مهربانی و دوستی ورزد
تا ترا مکنتی و دسترسی است.
سعدی.
رجوع به دوستی کردن شود
لغت نامه دهخدا